سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

وای..........

این عکسا رژ من بیچاره اس که پسرم همه جا مالیده....... ماشالا هیچ مکانی توی خونه از دست شما در امان نیست. یا مداد رنگی یا مداد شمعی یا رژ. ای شیطونک مامان       ...
26 خرداد 1393

دندونای من.........

تا امروز نتونسته بودم از دندونای قشنگت عکس بگیرم عسلم. بابا محسن قلقلکت میداد منم عکس گرفتم فدات بشم من شکلات خوشمزه ی من. ...
26 خرداد 1393

عکس های امیررضا جان

هر وقت من یا بابا محسن میریم پای کامپیوتر اقا امیررضا نمیذاره تازه یاد گرفته میگه بغَ.........بغل عاشق این شیر خوردنهات هستم پسرم.نوش جون گل پسرم ...
26 خرداد 1393

کلمات جدید

سلام به پسرم و دوستای خوبم این چند وقت اصلا حوصله نداشتم برات بنویسم عزیزم.کسل بود و شما هم که ماشالا هزار ماشالا شیطون و من هم هی بشور هی جارو هی غذا و این چرخه میچرخد اقا امیررضا جان چند کلمه ی جدید اختراع کرده آبشا و گاهی آبشیا....... مداد رنگی و خصوصا مداد شمعی دو خ .. داغ دو دو .........لیمو شیرین اداس.........ادامس باباجی............بابا جون اغا جی ............اقا جون چی چی ............کبوتر و پرنده اووخ که قبلا هم گفتم کامیون چا..........چایی قن............قند عدد هارو اینطوری میشماره..........پن. شیش. چار. سه. هف. نه................... تا میگم aمیگهb. از هر جا شر...
20 خرداد 1393

شیطنت های گل پسری.......

امیررضا خان مداد شمعی به دست حساب همه جای خونه رو میرسه یه قسمت شیشه های ماست اخه من چیکار کنم با تو پسر؟؟؟؟ اسمارتیزهارو پخش زمین کرده و بعدش هم میخوره. هرچی میریزم توی ظرف باز کارش همینه میره رو مبلا میپره پایین تا من میام دمپایی بپوشم اقا برداشته پاش کرده و فرار................. جالب اینه که درست هم میپوشه. تا به تا پاش نمیکنه فدای چشات نازت بشم گل خوشبوی من. تو نفس منی امیررضا جونم............ پسرم این کلاهشو خیلی دوست داره ...
31 ارديبهشت 1393

امیررضا جان بازی میکند

این کیه زیر روسری داره شیطونی میکنه؟؟؟؟ دالــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی..... امیررضا جونمه وحالا گاز گرفتن کیف دوربین مامانی.......... دید دیگه فایده نداره روش بازی عوض شد امیررضا جونم همیشه با ساده ترین چیزای ممکن بازی میکنه. یه چوب یا یه برگ کاغذ یا یه دمپایی.................. مامان خیلی دوستت داره عمرم. هیچوقت و هیچوقت تنهات نمیذارم دوست دارم بلندای قله ی افتخار ببینمت و به وجودت ببالم. بذار دنیا دنیا من اذیت بشم ولی تو فقط بخند بخند تا منم بخندم.   ...
31 ارديبهشت 1393

کتاب و امیررضا.

برنامه ی سیمای خانواده یه مسابقه داره با عنوان خانواده وکتاب منم از پسرم عکس گرفتم براشون بفرستم دعا کنید ما هم برنده بشیم. تو این عکس هم بهش میگم امیررضا مامانو نگا کن میگه نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه   ...
30 ارديبهشت 1393

یه پست خوشمزه........

این ها چیزایی هستن که این چند وقت از سر بیکاری و تنهایی و صد البته علاقه و علاقه برای پسرم وبابایی درست کردم.از وبلاگ اشسپزیهای مامانم دستورشو گرفتم دستشون درد نکنه. رولت خوشمزه. وسط یکیشو موز گذاشتم خیلی خوشمزه بود زیاد درست کردم که بابایی دیگه دلش نخواد این هم یه پای سیب خوشمزه قالب پای ندارم مستطیل درست کردم و اما مافین با بریلو توت فرنگی و خامه........     ...
30 ارديبهشت 1393

باران می آید..........

خدارو شکر این چند وقت خیلی بارون اومده.منم خیلی دوست داشتم عکس براتون بگیرم ولی مگه اقا امیررضا میذاره من یه ثانیه برم بیرون خلاصه اینکه سه شنبه مصادف با ولادت حضرت علی و روز پدر یه بارونی اومد سهمگین چه رعد و برقایی میزدوحشتناک.اینم یکی دوتا عکس از اون روز قشنگ. امیررضا جون با بابا محسن رفته بودن بیرون که بارون میگیره و گل پسرم یه ذره خیس میشه اومده خونه بهش میگم کجا رفته بودی؟میگه دَدَ........ میگم با کی رفته بودی میگه بابا جی...... کاش میتونستم یه فیلم براتون از شیرین زبونیاش بذارم تا یکی گریه میکنه میره جلوش ئامیسه دستاشو کنار میزنه میگه چی؟چی؟ جوابشو نده عصبانی میشه میگه چیه؟چیه؟با صدای بلند و ب...
30 ارديبهشت 1393