سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

برای گل پسرم

این عکسا ماشین و چیزای جدیده که برای گل پسرم خریدیم تا بازی کنه و حوصله اش سر نره. البته زیاد دوس داره بدو بدو کنه تا یه جا بشینه جالب این که رفتیم براش اینارو بخریم امیررضا گیر داد به توپ ها فروشنده گفت طوری نیست یکی براش بردارین امیررضا خان رو میگی هر سه تا توپ رو برداشت و فرار ما هم پول خرد نداشتیم اونم نداشت خلاصه اینکه ماشرمنده این هم اولین بسته مداد رنگی که براش خریدیم تا رسیدیم جعبه اشو پاره کرد ازوقتی عسلمواز شیر گرفتم این شیرهارو دوست داره مخصوصا زعفرانیشو. نوش جونت عزیزکم باز هم میام دوستان   ...
29 ارديبهشت 1393

برای پسرم

سلام امیررضا جان امروز خیلی دلم میخواست برات بنویسم. برات از بچگی هات بگم و اون روزا که تازه بدنیا اومده بودی. واقعا خیلی خیلی زود گذشت و امروز چند روز از 22 ماهگیت میگذره عزیزم.خیلی دلم برات تنگ میشه وقتی حتی خوابی... الان دیگه خیلی خواستنی و ناناز شدی گلم.خیلی چیزارو میگی و بابا جی صدا میزنی و تا صدای موتور میاد میگی بابا جی و میدویی میری پشت در و تو راه پله ها بابا رو صدا میزنی و تامیاد بالا میگی دَدَ...... دیگه برات بگم که امروز دقیقا 8روز میشه از شیر گرفتمت و حسابی اذیتم کردی فقط گریه میکردی البته شبا و لولو......میخواستی. روزا از صبر زرد استفاده کردم و دیگه شیر نخوردی و هر چی میگفتم امیررضا لو میخوای میگفتی نه و تف میکر...
28 ارديبهشت 1393

تبریک به پدر م و همسر عزیزم

ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم. روز مرد را به تو عزیزترینم تبریك می گویم.   لطیف ترین یاس های سپید ار در میان حریری هفت رنگ از ابریشم می پیچم و آن دسته گل را به غنچه هایی ازگل سرخ وزین كرده و تقدیمت می كنم . همسرم دوستت دارم پدر عزیزتر از جانم، فرا رسیدن روز خوش یمن و مبارک پدر را تبریک میگویم و امیدوارم سایه مهر و محبت تو پیوسته بر سرم باشد و همیشه در پناه خداوند منان در کنار هم باشیم.  یادم نمیره شبایی که سید امیررضا تب میکرد و محسن بالا سرش بیدار ب...
23 ارديبهشت 1393

برای آیسا جونم........

     نگاهت را قاب می گیرم در پس آن لبخند که به من شور و نشاط زندگی می بخشد امروز روز توست تولدت مبارک آیسا ی عزیزم خیلی خیلی دوستت دارم ...
18 ارديبهشت 1393

کجا نشستی مامان؟

این اقا امیررضا هر وقت من اشپزی کنم باید بشینه رو کابینت و حسابی شیطونی کنه......... از بیرون صدای هوا پیما میاد دنبالش میگرده یا میره توبالکن...........میگه اوخخخخخخخخخ اینجا ظرف دارچین رو انداخته پایین و میخنده خدا نگهدار تا بعد.............   ...
10 ارديبهشت 1393

شیطنت های گل مامان....

رفته سر میز ارایش و لاک پاک کن رو ور داشته میگه باز کم منم الکی زور میزنم میگم باز نمیشه میخنده و خودش ازم میگیره میگه نشدو میخنده فدات بشم عزیز دل مامانی امیررضا جان خیلی کلمات رو یاد گرفته. از ته دل میگه بابا.مامان. موز. قاقا.بدو بدو......سس . چیچچی به سیب زمینی میگه. بریم هم میگه تا باباش میاد خونه میگه بریم دَدَ........... ...
10 ارديبهشت 1393