سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

غیبت طولانی من و سید کوچولو..................

1392/6/5 16:10
نویسنده : مامان مرضیه
214 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان

واقعا معذرت میخوام که اینقد کم کار و کم حوصله شدم و به وبت نمیرسم

 من مامان بی حوصله ای شدم عزیزم

قضیه اینه که بابا محسن خیلی بد شده خیلی اذیت میکنه

ما یک ماه بود رفته بودیم ارومیه خونه ی اقا جون و مامان جون

بابا محسن هم با ما اونجا بود

چند روز که رد شد بابا محسن رفت دنبال کاراش که بتونه بره اربیل(عراق) کار کنه.

کارای پاسپورتش جور شد و همه چی داشت حل میشد که بابایی با من حرفش شد و پا شد من و تورو تنها گذاشت و اومد خونمون

میگم اخه اقا محسن نگفتی من زن و بچه امو چرا تنها بذارم برم؟؟

خلاصه پای عروسی عمو جوادت در پیش بود گفتم نمیرم و ادبش میکنم

تا روز عروسی قربون صدقه ی من میرفت .

ازم خواست برم تا بره دنبال یه کار خوب.

یه بلیط هواپیما جور کردیم و اومدیم تهران

ساعت 11 شب با اتوبوس رفتیم اصفهان

امیررضا جانم هم خیلی پسر خوبی بود اذیتم نکرد

خلاصه اومدیم رسیدیم خونه................

بابا محسن نرفت شرکت سیمان ارومیه کار کنه.

خیلی منو اذیتم میکنه

من نگران تو و اینده ی توام عزیزم

تو برای من از دوتا چشام هم مهمتری

نمیدونم چیکار کنم.

این صاحب خونه ی خدا نیامرزه خیر ندیده هم 5 ماهه مارو الاف کرده و پول مارو نمیده از این خراب شده بریم

دوستا ی گلم ببخشید نبودم

دلم برای همه تنگ شده.................... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مهسا مامان صدرا جونی
10 شهریور 92 15:37
عزیزم خودتو ناراحت نکن.همه چی حل میشه


ایشالا که حل بشه و من هم نفس راحتی بکشم.
مهسا مامان صدرا جونی
10 شهریور 92 15:39
عزیزم خصوصی داری


چشم عزیزم حتما........
فرزانه مامی مرصاد
11 شهریور 92 19:33
ای باباااااااااااااااااااا
مردا همیشه ماهارا اذیت کردند و میکنن
اصن توام حوصله داریاااااااا واسه چی دهن به دهنش گذاشتی
باید میزاشتی کارش ک محکم شد بعد دلخورش میکردی
حالا دیگه غصه نخور گذشته ها گذشته
شاید دوباره قسمت شد و برگشتین ارومیه


نه دیگه نمیشه. همینجا موندیم.
مامان یاسر
15 شهریور 92 1:06
سلام عزیزم غصه نخور - اصلا ناراحت نباش همین که یه پسر خوب داری خدا را شکر کن - اینا که مشکل نسیت به مرور حل میشه تاز من گفتم ارومیه یه آشنا پیدا کردم - واسه عروسی دختر عمه طاهر داریم میاییم اصفهان این شماره شوهرمه زنگ بزن همدیگه رو ببینیم

hr]





چشم عزیزم حتما. خوشحال میشم.