سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

امروز عکس فردا مطلب.............

1392/10/18 8:25
نویسنده : مامان مرضیه
264 بازدید
اشتراک گذاری

سوالنیشخندامروز همون دیروزی هستش که قولشو داده بودم.

ما از شب یلدا نبودیم.شب یلدا تعریفی نداشت چون اربعین یک روز بعدش بود و ما مراسمی نداشتیم.

رفتیم پایین خونه ی عمو جواد چون قرار بود مامان فاطمه براش خنچه بیارهیول

امیررضا پسر خیلی خوبی بود و با امیر حسین برادر زاده ی جاریم بازی میکرد

خلاصه این که عمه هاجر اومد و برای گل پسری یه لباس خوشگل اورده بوددستتون درد نکنهمژه

این هم از شب یلدا........................

روزهای اخر ماه صفر هم مسجد نرفتیم چون هوا خیلی سرد بود و ترسیدیم امیررضا سرما بخوره......

این هم امیررضا بغل باباشماچماچ

دنبال چی داری میگردی شیطونک مامان؟؟؟سوال

امیررضا جانم

روز به روز که میگذره بزرگتر میشی و خواستنی تر اخیرا خیلی داری زبون میریزی

اونجا ....... بریم........ و خیلی کلمات دیگه که من منظورتو نمیفهمم و تو عصبانی میشی میزنی تو ی سرتنیشخند

از همزن برقی خیلی میترسیدی گذاشتمش جلوت بهت گفتم دست بزن مامان ترس نداره خاموشه

میزنیش بهش میگی(ده ه ه ه )دیگه ترست ریخت و بعدش هم سیمشو گرفتی دنبال خودت کشیدیش

میری توی اتاق درو میبندی و برا خودت بازی میکنی وقتی هم میخوای بیای بیرون نمیتونی در رو باز کنی و گریه میکنیقهقهه

خلاصه روزگار خوشی داریم با این سید امیررضا جان......

اینجا عسلم ماکارونی خورده.......

داره تلویزیون میبینه و غذا میخوره ناناز مامان.

بـه به...........

اینجا بابایی از مسجد نذری اورده پسرم داره ماست میخوره و شیرین کاری هاش

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)