سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

برگشت به اصفهان ما................

1393/1/27 10:37
نویسنده : مامان مرضیه
283 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره بعداز یک ماه و اندی که ما ارومیه بودیم و حسابی خوش گذروندیم و مادر جون و اقا جونی رو حسابی اذیت کردیم تصمیم گرفتیم برگردیم خونمون

عصر روز نهم فروردین با مادر و اقا جون ودایی حرکت کردیم.................

اینجا یه صحراست که برای صبحانه توقف کردیم بعد از میمه

امیررضا جان هم که ماشالا هزار ماشالا فقط بازی.................خاک بازی با قاشقنیشخند

توجه کنید که خودش میره قاشق رو بر میداره

پسرم به اتفاق دایی جون چی داره نشون میده؟؟

بهـــــــــــــــــــــــــــــــــله خــــــــــــــــــــــــــــــــوخسوالسوال

این هم عکس خوخ

در فرهنگ لغت پسرم خوخ یعنی کامیونماچ

فکرشو بکنید توی راه چقد خوخ دیده و به ما اشاره کرده اگه هم توجه نکنی سرتو میپیچونه طرف خودش که نگام کنکلافه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خواهر فرناز
26 فروردین 93 12:18
رسیدن به خیر خسته نباشینحسابی خوش گذشته ها همیشه به گردش وسفر باشین ایشالا چه قدر خوخ دیدینافرنازم کوچیک بود همش همین کار رو میکرد
مامان آیسو وآیسا
27 فروردین 93 11:12
خوش حالم خوش گذروندی یه ماه ارومیه حتما از نون روغنی ها حسابی خوردی دوستم نوش جونت باشه
مامان مرضیه
پاسخ
جای شما خالی عزیزم خیلی خیلی خوش گذشت ولی حیف که بازار ماکو تعطیل بود