سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

امیررضا در نمایشگاه دفاع مقدس ارومیه شهریور93

1393/9/14 9:08
نویسنده : مامان مرضیه
858 بازدید
اشتراک گذاری

سلام . اینجا داریم میریم نمایشگاه. امیررضا رو ی پل هوایی میره طرف یه دختر کوچولو میخواد باهاش دست بده اون دستشو پس میزنه آقا کوچولو هم یکی میزنه پشت کمرشخجالت.وادامه ماجرا..........

اینجا رفته رو نفر بر عزیزم عاشقتم بخدابوس

این آقا پسر هم از امیررضا خوشش اومده بود و باهم بازی میکردن

عاشق کامیون پسرم. با مادر رفته رفته بهش میگه نازی نازی. قبلا دٌش میکرد ولی اینجا هم رفتی داری  خوخ ناجیلا رو اوخش میکنی آخه پسرخنده

شاید هم مثل بابای خودم راننده کامیون بشیسوالخیلی عاشق این کامیون ها هستی

بلاخره سوار خوخ شدیخندونک

اینجا هم کنار پرچم  گنبدحضرت عباس ایستادی.

بعدش هم دایی اومد و شروع کردی به بازی.

دهنشو ببین نمیذاشتی پاک کنم........عصبانی

شاد باشید و سلامت

پسندها (4)

نظرات (3)

مامان علی
14 آذر 93 16:16
الهی بگردم چه بانمک شده با کولش بچمون اول از درمحبت اومده دختره لوس بوده دیگه خوب کردی خاله ------------------------------------------------- علیم خیلی ماشین گنده دوست داره.نه اینکه با اسباب بازیش بازی میکنن خیلی ذوق زده میشن وقتی واقعیش ومیبینن.
مامان مرضیه
پاسخ
اره بخدا بچه ام خیلی نی نی و ادم بزرگارو دوست داره اگه باهاش بازی نکنن میزنه. فدای مهربونیت خانومی. این دو تا گل پسر خیلی خصوصیات مث هم دارن. فدای علی جونم بشم.
مامان علی
14 آذر 93 16:19
خداایشالله سایه پدرت وروسرشما وامیررضا جان نگهداره ازاون پدربزرگای عاشق نوه است ها.کاملا مشخصه امیررضاباهاش رفیقه وحال میکنه. سلامت وپیروز باشید امیررضا جون ومیبوسمش ازدور
مامان مرضیه
پاسخ
ممنونم عزیزم ار دعای قشنگتون. اره خونوادم خیلی خیلی امیررضا رو میخوان. ما ازشون دوریم. امیررضا هم خونواده ی منو خیلی میخواد خاله مهتا و دایی جونشو که هر موقع میریم ارومیه بر میگردیم تا یک ماه فقط میگه دایی حمید و خاله مهتا
مامان آیسو وآیسا
16 آذر 93 19:41
خیلی قشنگ بود عکسهاتون
مامان مرضیه
پاسخ
ممنون از محبتت دوست بسیار عزیزم