سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

ناگفته های عید 93

1393/2/3 13:21
نویسنده : مامان مرضیه
392 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم ما روز 5 اسفند 92 با اتوبوس رفتیمارومیه میدونی چرا؟

چون من خیلی خسته شدم و خیلی دلم  گرفته بود پاره ای بحث و مشکل هم پیش اومد که درسته حل نشد و آب از آب تکون نخورد و همه اش وعده وعید الکی و سر خرمن بود. ولی هر چی بود گذشت و ما روز 9 فروردین بعد از یه مدت طولانی با بابا محسن و آقا جون و مادر و دایی برگشتیم خونمون.

امیررضا جونم یادت باشه وقتی بزرگ شدی از حقت حتی در کوچکترین موارد نگذری و کم نیاری.اجازه نده حقت زیر پا گذاشته بشه.

تا اون روز معلوم نیست کی زنده است و کی مرده ولی عاقل باش و چشم پوشی نکن

میدونی پسر گلم اون موقع است که دیگه حقی بهت نمیدن و ارزش برات قائل نمیشن

خلاصه این که این هم عکسهای سفر ما. البته امیررضا یک هفته ی اول حسابی مریض شد و منو کلی اذیت کرد ولی بعدش خوش گذشت.

اقا به ما پفک نمیده................

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان امیرحسین
3 اردیبهشت 93 14:07
سلام خانومی ایشالله که دیگه غم تو دلت راه پیدا نکنه،وهمیشه با پسرگلت یا بهتر بگم باشاد باشیدعکسهای گل پسری هم خیلی قشنگندبرای امیررضاجون.
مامان مرضیه
پاسخ
ممنونم عزیزم.
مامان آروین
3 اردیبهشت 93 14:11
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است “مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق و مهربانی و صبوری و دلسوزی واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد مهرش تا ابد در دل جای دارد. تو بهترین گل، میان شهر گلهایی تو رنگ آفتابی، شب که می رسد، مثل ستاره، گوئیا مهتابی روز مادر مبارک
فرزانه مامان مرصاد
4 اردیبهشت 93 12:23
سلام گلم اره مشکلات همیشه هست من دقیقا نمیدونم چی میگی ولی میتونم بفهمم خستگی و کسالت چیه میفهمم کادم نتونه حقشو بگیره ینی چی ایشالا موفق باشی عکساشم خیلیییییییییی نازههههه