سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

سفربه ارومیه

1391/8/25 16:55
نویسنده : مامان مرضیه
487 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرگلم

امروز 20شهریور91است قراره من وتو بریم ارومیه پیش مادرجون وباباجون و دایی وخاله مهتا

ساعت یک ونیم از فرودگاه اصفهان پرواز داشتیم

ازبابا محسن و عمو جواد خداحافظی کردیم و سوارهواپیما شدیم و بعد نیم ساعت رسیدیم تهران

ساعت هفت و نیم قراربود بریم ارومیه تو توی نمازخونه خواب بودی

منم راحت بودم اصلا اذیت نمیکردی

تا موقع پرواز که رسید تاخیر داشت و هزار بلا و مصیبت

بعداز دو ساعت انتظار سوار هواپیما شدیم ولی بعد پیادمون کردن و پرواز کنسل شد من موندمو تو و کیف و چمدونم تو شهر غریب و تنها

وای بابا محسن و مامان اینام از یه طرف هی زنگ زدن و اعصابمو داغون کردن تو هم که ماشالا اروم نمی شدی فقط جیغ و داد میکردی

با هزار بدبختی تا ساعت دو سر و کله زدم و اواره بودم تا اینکه رفتم خونه ی خاله شهینم

خیلی عذابم دادی هم تو هم بابا محسن

دستتون درد نکنهگریهگریهگریهعصبانیعصبانیعصبانی 

اینا هم عکسای گل پسری که ارومیه خاله مهتا جون ازش گرفته  

این عکسا مسیر رفت و برگشته توی فرودگاه و هواپیماست عزیزم

تازه واکسن دو ماهگی تو زده بودیم

قلبماچماچ

 

اینم عکسای امیر مهدی جون 

 

اینم عکسای امیررضا جان با آی سل جون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)