باز باران..............
سلام به پسر گلم و دوستای عزیزم این چند روز بارون میامد و.توی دلم دعا کردم ای کاش زاینده رود هم زنده بشه.این شعر کودکی های ماست براتون میذارم تا با خوندش دلاتون افتابی بشه و لبخند رو لبتون بیاد
باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرمو نازک
چست و چابک
با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو
می پریدم ازلب جوی
دور میگشتم ز خانه
می شنیدم از پرنده
ازلب بادوزنده
داستان های نهانی
رازهای زندگانی
بس گوارا بود باران
وه چه زیبا بود باران
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی, پندهای آسمانی
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
زندگانی خواه تیره خواه روشن
هست زیبا, هست زیبا, هست زیبا
مجدالدین میر فخرایی معروف به گلچین گیلانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی