سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

باز باران..............

1391/8/25 9:07
نویسنده : مامان مرضیه
325 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر گلم و دوستای عزیزم این چند روز بارون میامد و.توی دلم دعا کردم ای کاش زاینده رود هم زنده بشه.این شعر کودکی های ماست براتون میذارم تا با خوندش دلاتون افتابی بشه و لبخند رو لبتون بیاد


باز باران با ترانه

با گوهرهای فراوان

می خورد بر بام خانه

یادم آرد روز باران

گردش یک روز دیرین

خوب و شیرین

توی جنگل های گیلان

کودکی ده ساله بودم

شاد و خرم

نرمو نازک

چست و چابک

با دو پای کودکانه

می دویدم همچو آهو

می پریدم ازلب جوی

دور میگشتم ز خانه

می شنیدم از پرنده

ازلب بادوزنده
داستان های نهانی

رازهای زندگانی

بس گوارا بود باران

وه چه زیبا بود باران

می شنیدم اندر این گوهر فشانی

رازهای جاودانی, پندهای آسمانی

بشنو از من کودک من

پیش چشم مرد فردا

زندگانی خواه تیره خواه روشن

هست زیبا, هست زیبا, هست زیبا

مجدالدین میر فخرایی معروف به گلچین گیلانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نوشیروانی
25 آبان 91 11:52
سلام به بابا مامان سید امیررضا راستش متوجه منظورتون نشدم .. از عکس ها درکناره استفاده کنم .. یعنی چی !! منظور تون گوشه های بالای و پایین و سمت راست و چپه !! این کارا با قراردادن عکس تو سایت http://www.1abzar.com/abzar/fix-pic.php#1abzar می تونید براحتی انجام بدهید
کلکسیونی از ایده های نو
25 آبان 91 13:04
ممنون که برام نظر گذاشتین عکسهارو چک کردم همه نشون داده میشه [h


منم ممنونم از توجهتون
مامان روانشناس
26 آبان 91 13:46
ممنون از نظر خوبتون توی وبلاگم ثبتش کردم [hr


خواهش میکنم دوست عزیز
امیررضا
27 آبان 91 14:10
سلام داداش خوشگل خودم
چرا دوست نشم. تازه افتخار هم می کنم آقا سید کوچولو
لینک میکنمت داداشی.


مرسی دوست جونی