سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

شب اول عزاداری که با امیررضا رفتیم

1391/8/30 8:51
نویسنده : مامان مرضیه
247 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرعزیزم

دیشب یعنی دوشنبه 29 ابان 91 اولین شبی بودکه رفتی مجلس عزای امام حسین اولش از صدای بلندگوترسیدی و گریه کردی بعدش که رفتیم پیش مادر جون بابایی اروم شدی وبرای خودت بازی میکردی شب قشنگی بود

ولی وای از دست این بابات کناردر ماشینو زده بود به یکی بس که عجله میکنه کلی هم سر من و مادرجون غرغرکرد تازه شب هم با من حرف نزد

ولی من خوشحال بودم که با عسلم رفتیم مسجد

قبول باشه اقاسیدقلب 

راستی عمه طیبه و فاطمه جون هم امروز رفتن مشهد خوش به حالشون ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سارا
30 آبان 91 10:14
.ممنون عززم که اومدی و ممنون به خاطر دعای قشنگت


قربونت برم
مامان اميررضا كوچولو
30 آبان 91 10:22
سلام عزيزم خيلي خيلي خوشحالم كردي و قدم رو چشمام گذاشتي اومدي پيشمون ......... ماشالاه به اين شاه پسر... خيلي نازه قربونش برم ...... عزاداريهات قبول سيد كوچولو ... خاله جون با اون دل كوچولوت مارو هم دعا كن عزيزم ... اميررضاي منو هم دعا كن


خواهش میکنم عزیزم محتاجیم به دعای شما واقا امیررضا
رضوان
30 آبان 91 17:40
امیر رضا جون عزاداریت قبول باشه خاله.یادت نره واسه ما هم دعا کن@};

ممنونم خاله جون محتاجیم به دعا
مهدیه
30 آبان 91 20:16
قبول باشه
م
11 آذر 91 9:49
قبول باشه عزيزم التماس دعا داريم


محتاجیم به دعا
مامان رادمان
11 آذر 91 9:50
قبول باشه عزيزم التماس دعا داريم