روز اربعین
الان که من ابنجام پسر گلم لالا کرده بابا محسن هم لالا کرده
دیروز صبح با مادر جون رفتیم خونه ی عمه سمیه خیلی خوش گذشت توهم پسرخوبی بودی و نق نمیزدی. تازگیها داری میشینی.پرتقال هم خیلی دوست داری بخوری
خلاصه پسر عمه مجتبی مدرسه نرفته بود بخاطرالودگی هوا. کلی خوشحال شد مارفتیم خونشون . ناهار سمیه جون خیلی زحمت کشیده بود و خورشت سبزی و سوپ درست کرده بود.دستش درد نکنه
دورهم ناهار خوردیم
همه اش دوست داری سر پا نگهت دارم و برا پسر عمه ذوق میکنی و باهاش میخندی الهی قربونت برم عزیزم
بعدرفتیم پایین روضه و بعد چند دقیقه خابت می اومد اومدم بالا خوابت کردم خوب خوابیدی
عمه جون همه اش می اومد بهت سر میزد خیلی اذیتش کردم واقعا ببخشید. خیلی دوستت داریم
عصرهم اومدیم خونه و با اقاجون بازی کردی و بابا محسن اومد دنبالمون اومدیم خونه.امروز هم اربعینه جایی نرفتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی