نوروز 1392 اولین عید انگور بابا محسن
سلام و صدتا نه هزارو سیصد تا سلام به همه ی عزیزان و دوستان و حتی غریبه ها........ خیلی دیر اومدم برا نوشتن مطالب امیررضا نه؟ سرم خیلی شلوغ بود اقا امیرضا هم سرما خورده بود و گلوش درد میکرد با ترفندهای فراوان به پسرم دارو میدادم نمیخورد که تا قاشق رو میدید دهنشو چفت میکرد خیلی گریه میکرد ونق میزد وای ..............تا دلش خواست منو اذیتم کرد حالش خوبه الان واما سفر نامه ی نوروز 92 ما روز 28 اسفند 91 با مکافات تمام بلیط اتوبوس گیر اوردیم و راهیه ارومیه شدیم. ردیف اول شماره ی 1 و 2 نشسته بودیم امیررضا جونم انصافا پسر خوبی بود از همون اول خوابید و گریه هم نکرداقای راننده هم برامون فیلم گذاشت ولی متاسفان...
نویسنده :
مامان مرضیه
11:41